Friday, August 04, 2006

اول تیر

مطمئنم که اکنون حالم را درک می‌کنید وقتی که می‌گویم خوش به روزگارتان که عاشق کور و کر لکاته بودید نه منظورم لکاته و عاشقی نیست منظورم کوریست که شرط بی چون وچرای عاشقیتان بود. عاشق بودید نه افسون چشم وابرویش دیگر به شما اثری داشت و نه دود سیگار و قلیانش آزارتان می‌داد . گله ای نبود بدون شرط پیش میرفتید. نمی ترسیدید نه از خودتان و نه از چشم و دهان مردم. تعجب نکنید اگر بگویم کوری و کری برای عاشق نعمت است. دستم را بگیرید من راهبرتان خواهم شد، چشمتان‌‌. اما نگویید بسته شو من استعداد کوری و کری و بی‌خودی ندارم.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home