Thursday, September 28, 2006

دارالمجانین

شاید این نثر جمالزاده است که مرا از خود می راند شاید هم این منم که از پس خواندن این همه نظریه
و فلسفه و تاریخ علم دیگر تحمل روده درازیهای یک مجنون صاحب عقل را ندارم. برای ((ن)) دارالمجانین جمالزاده
را در چند جمله خلاصه کردم بهتر است همانها را بنویسم البته ابداً قصد نوشتن نقد بر نوشته یکی از
پیش کسوتان داستان نویسی ایران را ندارم اما چون مدتها کنجکاو خواندن این کتاب بودم و نیز قصد
کرده بودم که غیر از هدایت آثار سایر اساتید را نیز مطالعه کنم به سراغ چوبک و جمالزاده رفتم
مجموعه ای از داستانهای کوتاه چوبک را خواندم که بماند برای یک وقت دیگر!! اما جمالزاده!؟ شنیده
بودم که دارالمجانین را در وصف هدایت نوشته اما نمی دانستم که استاد از هدایت چیز زیادی نمی دانسته
و توصیفی دلبخواهی نوشته البته تقریباً مطمئنم که هدایت اعتراضی نداشته و یا اگر هم داشته صدایش را
بلند نکرده؟! اما برای من هدایت یا همان بوف کور داستان و راوی نیمه دیوانه و نیمه عاقل آن مهم نیست
بیشتر متن و سبک نوشتن کتاب توجهم را جلب کرد: توصیفات بسیار سطحی لفاظیهای کسل کننده ونقل
قولهای ضعیف که در آنها شان گوینده به هیچ وجه رعایت نمی شود. شاید اینها یا شاید کهنگی سبک
نگارش باعث می شود که هنوز بیست صفحه از کتاب را نخوانده آنرا ببندی وتا دو سه هفته بعد هم به
سراغش نروی؟!؟

2 Comments:

At 5:45:00 AM, Anonymous Anonymous said...

سلام بر سارا خانم!
نمی دانم خوشحالی ام را از خواندن نوشتارهای شما چگونه عنوان سازم.
اما چرا این قدر کم می نویسید؟ دوست دارم بیشتر بخوانم. ماهی یک نوشته آن هم قطه چکانی.
در هر صورت از خواندن نوشته هایتان لذت بردم. منتظرم.!

 
At 10:17:00 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام
اولین استاد من جمالزاده بوده اما اصلا تعصبی ندارم اگه نقد بشه
ولی با یاسر موافقم که خیلی کم مینویسی
البته میخوام بیشتر از جمالزاده بگی آخه توی این نوشتت خیلی محافظه کارانه برخورد کردی
امیدوارم بازم بتونم ازت بخونم

برخی تو
قهرمان فراموش شده

 

Post a Comment

<< Home