Tuesday, November 29, 2005

نجات دهنده 1

گنجی می توانست بیاید چهار کلمه در این تلویزیون لعنتی اعتراف کند بعد جان خود و زن و بچه اش را بردارد و به یک قبرستانی مثل کانادا آلمان فرانسه ایتالیا یا اصلا" مملکت ایالتهای متحد وفدرال برود .اما گنجی ماند وجنگید و شد یک چماق برای کوبیدن بر سر ظلم وقدرت کور واسلام وحشیانه .خدا کند که نشکند ونشکنندش
دراین پوچی حاکم بر جامعه حیف که فرصت شکستن لعاب پوسیده قدرت از بین می رود اما مگر می توان کاری کرد ؟نه من می گویم نمی توانیم چون نمی دانیم چه می خواهیم وچون نمی دانیم که نمی دانیم و فکر می کنیم که غیر ممکن است سخت است ما همیشه به دنبال یک رهبر یک برتریم و چون نمی دانیم که چه می خواهیم منتظریم تا آن برتر آن ناجی برایمان چیزی بخواهد راهمان را نشان دهد وباز هم منتظریم تا او هلمان دهد وبعد راه بیفتیم مثل بز بدون فکر وهی کشته دهیم کشته دهیم واز کشته هایمان بت بسازیم و هر سال برای بتهای مرده مان عزاداری کنیم ما مردم انتظاریم وانتظار نجات دهنده سستمان کرده غافل از اینکه "نجات دهنده در گور خفته است " فروغ

0 Comments:

Post a Comment

<< Home