ختم-داستان
جلوی آیینه خشکم زد، یکهو زنم بیمقدمه هنوز به صندلی نرسیده این رو میگه چونش رو به دستاش تکیه میده و از قاب موهای سیاهش بهم زل میزنه چند روزه که ابروهاش رو بر نمیداره انگشتاشو میماله با حلقش بازی میکنه و به من توی آینه یه جوری نگاه میکنه که نه التماس توشه نه پشیمونی، من تکون نمیخورم. نکنه این یه بازیه، یه چیزی که بقول خودش زندگیمون از یه نواختی در بیاد اما چقدر بیمزست الان خودم اینقدر غم و غصه دارم که اصلا زندگی به نظرم یهنواخت نیست.- شنیدی؟!
حتما که شنیدم !! چی باید بگم؟! اگه خودش بود حتما داد میزد یا قهر میکرد شاید هم بلند بلند میخندید بعدش شروع میکرد به جیغ زدن یعنی جیغ زدن و خندیدن با هم بعضی وقتها از این دیوونه بازیها در میاره!!- میخوای وجدانت راحت باشه؟؟ - نه میخوام بدونی!! چه پررو حتما میخواد بدونم که از این به بعد نزدیکش هم نرم ما که خیلی وقته بیخیال زندگی زناشویی شدیم این کلمه اینقدر به نظرم مسخرست که... من چرا نمیتونم؟! تازه اگه یه غلطی هم میکردم هیچوقت جرات نداشتم بهش چیزی بگم.- انتظار نداری که غیرتی بشم یا مثه احمقا بزنمت بعد هم نازت رو بکشم؟! - نه!!! حالا چرا ماتم گرفتی؟! چیزی نمیگه حتما یارو ولش کرده خوبه که مثل من خر نبوده یه عمر پای لجبازیاش وایسه. چه مسخره به هشت سال زندگی که زورکی سر و تهش رو بهم بیاری شش سالش هم مشترک نبوده میگم یه عمر!!!! من باید یه خورده جدیتر باشم حالا که ولش کرده حتما خیلی ناراحته شاید بتونم یه جوری دلش رو به دست بیارم هیچوقت لجباز نبودم یا صدام رو براش کلفت نکردم حتمی از همین هم بدش میاد، یه مرد میخواد که بتونه داد بزنه مشت بکوبه سیلی بخوابونه بعدش هم.... داره دیرم میشه باید کت مشکیم رو برس بزنم بعضی وقتها این کار رو میکرد همون موقعهایی که پیاده میومد جنوب شهر، اون جاها خودش ترجیحاً چادر میذاشت همه جورش رو دوست داشتم با چادر بی چادر حتی با روبند فقط چشمهاش معلوم بود همه نوع لباسی داره از میونشون چشمم دنبال اون پیرهن زنگاریست که چند تا دگمه بزرگ داره دیگه نمیپوشتش میگه چاق شدم من نمیفهمم شاید اون یارو دوست نداره.چه پررو!! واسه زنم تکلیف تعیین میکنه میخوام آزاد باشه بهش گفتم این آزادیت بیشتر از همه بهه ضرر منه نفهمید. بیشتر دوست داره بهش بگم چی بپوش، کی بپوش، کجا بپوش، کی بیا، کی بخواب، کی بمیر، نمیفهمم. اصلا این نفهمیدن دو طرفه باعث شده هشت سال با هم حرفمون نشه مادرم میگفت زندگیت خیلی بیمزست هیچوقت دعوات نمیشه داد نمیزنی فقط میای اینجا ساکت میشینی جلوی این چرخ، گل بازی میکنی!! گفتم مادر جان شوری بده!! زندگی بانمک فشار جفتمون رو بالا میبره سکته میکنیم نکنه میخوای از شرمون خلاص بشی!؟ محکم زد پشت دستش: زبونتو گاز بگیر. یه بچه بیاره بد نیست حداقل سرتون به یه چیزی گرم میشه یه صدایی تو خونتون میپیچه!! آخ!!!! مامان من عاشق سکوتم، سکوت، سکوت، سکوت...ولی زنم یه مدته که ساکت شده، نه موسیقی نه تلویزیون مثل عزاداراست. یه داد بزنم هارت و پورتی بکنم شاید وضعمون درست بشه مثلاً به قول خودش بریم توی سنه سوم زندگی چون سنه اول و دوم دیگه به ما قبل تاریخ وصل شده، زمانی که متمدن نبودیم عاشق میشدیم، حالا خیرسرمون داریم توشهر زندگی میکنیم دیگه باغ سیب و خونه گلی نیست که هر ذرش الکی شادت کنه!!- کیه؟ میخوام ببینمش! - که چی؟ میخوای شخصیتش رو تحلیل کنی؟ بکنیش موش آزمایشگاه آدم شناسیت؟ - برای تو چه فرقی میکنه! مگه ولت نکرده؟ اصلا میخوام بۥ- کۥ- ش- م ِ- ش. چون د ل زنم رو شکسته باید بمیره!!!!!!!!!! مثل دیوونهها میخندم من غیرتی بشو نیستم تا ابد که نمیتونم زنک رو زورکی عاشق خودم نگه دارم. - چرا میخندی به نظر خودت خیلی حرف عجیب و جالبی زدی!؟
هنوز هم دارم میخندم مثل همون موقعها که فیلم »جری لوییس« میدیدیم و از زور خنده نمیتونستیم حرف بزنیم اما ایندفعه من تنهام اون برعکس انگار میخواد گریه کنه! دیرم شده باید زودتر برم کفشام رو از تو قوطی در میارم، برق میندازم. - هر کاری کنی غیرتی نمیشم کتکت هم نمیزنم، خودت میدونی که ...!- نمیتونی بکشیش حتی نمیتونی بهش دست بزنی چشماش پر اشک شده نباید جا بزنم گرچه خیلی وقته گریه نکرده ...- مرده زیر خاکه تا حالا حتما متلاشی شده!!
نشستم بیاراده گفتم چند وقته؟؟
- بیشتر از دو ماه
واقعاً نمیدونم مرده تو دو ماه متلاشی میشه یا نه؟ ولی چطور دو ماه اصلاً جلوی من یه قطره اشک نریخت! پس حکمت لباس سیاه، ابروها، چپ وراست مسجد وقبرستون رفتن این بوده!!
کفشام رو با کمک پاشنه کش میپوشم باید برم من صاحب عزام فقط رئیسم نبود دوستم هم بود فکر کنم یه ربعه مجلس شروع شده ...
حتما که شنیدم !! چی باید بگم؟! اگه خودش بود حتما داد میزد یا قهر میکرد شاید هم بلند بلند میخندید بعدش شروع میکرد به جیغ زدن یعنی جیغ زدن و خندیدن با هم بعضی وقتها از این دیوونه بازیها در میاره!!- میخوای وجدانت راحت باشه؟؟ - نه میخوام بدونی!! چه پررو حتما میخواد بدونم که از این به بعد نزدیکش هم نرم ما که خیلی وقته بیخیال زندگی زناشویی شدیم این کلمه اینقدر به نظرم مسخرست که... من چرا نمیتونم؟! تازه اگه یه غلطی هم میکردم هیچوقت جرات نداشتم بهش چیزی بگم.- انتظار نداری که غیرتی بشم یا مثه احمقا بزنمت بعد هم نازت رو بکشم؟! - نه!!! حالا چرا ماتم گرفتی؟! چیزی نمیگه حتما یارو ولش کرده خوبه که مثل من خر نبوده یه عمر پای لجبازیاش وایسه. چه مسخره به هشت سال زندگی که زورکی سر و تهش رو بهم بیاری شش سالش هم مشترک نبوده میگم یه عمر!!!! من باید یه خورده جدیتر باشم حالا که ولش کرده حتما خیلی ناراحته شاید بتونم یه جوری دلش رو به دست بیارم هیچوقت لجباز نبودم یا صدام رو براش کلفت نکردم حتمی از همین هم بدش میاد، یه مرد میخواد که بتونه داد بزنه مشت بکوبه سیلی بخوابونه بعدش هم.... داره دیرم میشه باید کت مشکیم رو برس بزنم بعضی وقتها این کار رو میکرد همون موقعهایی که پیاده میومد جنوب شهر، اون جاها خودش ترجیحاً چادر میذاشت همه جورش رو دوست داشتم با چادر بی چادر حتی با روبند فقط چشمهاش معلوم بود همه نوع لباسی داره از میونشون چشمم دنبال اون پیرهن زنگاریست که چند تا دگمه بزرگ داره دیگه نمیپوشتش میگه چاق شدم من نمیفهمم شاید اون یارو دوست نداره.چه پررو!! واسه زنم تکلیف تعیین میکنه میخوام آزاد باشه بهش گفتم این آزادیت بیشتر از همه بهه ضرر منه نفهمید. بیشتر دوست داره بهش بگم چی بپوش، کی بپوش، کجا بپوش، کی بیا، کی بخواب، کی بمیر، نمیفهمم. اصلا این نفهمیدن دو طرفه باعث شده هشت سال با هم حرفمون نشه مادرم میگفت زندگیت خیلی بیمزست هیچوقت دعوات نمیشه داد نمیزنی فقط میای اینجا ساکت میشینی جلوی این چرخ، گل بازی میکنی!! گفتم مادر جان شوری بده!! زندگی بانمک فشار جفتمون رو بالا میبره سکته میکنیم نکنه میخوای از شرمون خلاص بشی!؟ محکم زد پشت دستش: زبونتو گاز بگیر. یه بچه بیاره بد نیست حداقل سرتون به یه چیزی گرم میشه یه صدایی تو خونتون میپیچه!! آخ!!!! مامان من عاشق سکوتم، سکوت، سکوت، سکوت...ولی زنم یه مدته که ساکت شده، نه موسیقی نه تلویزیون مثل عزاداراست. یه داد بزنم هارت و پورتی بکنم شاید وضعمون درست بشه مثلاً به قول خودش بریم توی سنه سوم زندگی چون سنه اول و دوم دیگه به ما قبل تاریخ وصل شده، زمانی که متمدن نبودیم عاشق میشدیم، حالا خیرسرمون داریم توشهر زندگی میکنیم دیگه باغ سیب و خونه گلی نیست که هر ذرش الکی شادت کنه!!- کیه؟ میخوام ببینمش! - که چی؟ میخوای شخصیتش رو تحلیل کنی؟ بکنیش موش آزمایشگاه آدم شناسیت؟ - برای تو چه فرقی میکنه! مگه ولت نکرده؟ اصلا میخوام بۥ- کۥ- ش- م ِ- ش. چون د ل زنم رو شکسته باید بمیره!!!!!!!!!! مثل دیوونهها میخندم من غیرتی بشو نیستم تا ابد که نمیتونم زنک رو زورکی عاشق خودم نگه دارم. - چرا میخندی به نظر خودت خیلی حرف عجیب و جالبی زدی!؟
هنوز هم دارم میخندم مثل همون موقعها که فیلم »جری لوییس« میدیدیم و از زور خنده نمیتونستیم حرف بزنیم اما ایندفعه من تنهام اون برعکس انگار میخواد گریه کنه! دیرم شده باید زودتر برم کفشام رو از تو قوطی در میارم، برق میندازم. - هر کاری کنی غیرتی نمیشم کتکت هم نمیزنم، خودت میدونی که ...!- نمیتونی بکشیش حتی نمیتونی بهش دست بزنی چشماش پر اشک شده نباید جا بزنم گرچه خیلی وقته گریه نکرده ...- مرده زیر خاکه تا حالا حتما متلاشی شده!!
نشستم بیاراده گفتم چند وقته؟؟
- بیشتر از دو ماه
واقعاً نمیدونم مرده تو دو ماه متلاشی میشه یا نه؟ ولی چطور دو ماه اصلاً جلوی من یه قطره اشک نریخت! پس حکمت لباس سیاه، ابروها، چپ وراست مسجد وقبرستون رفتن این بوده!!
کفشام رو با کمک پاشنه کش میپوشم باید برم من صاحب عزام فقط رئیسم نبود دوستم هم بود فکر کنم یه ربعه مجلس شروع شده ...